جامی

جامی

جامی
جامی

مه ترکی زبان من نداند فارسی چندان از جامی غزل 407

غزل 407 ام از 3391 واسطة العقد - غزلیات

مه ترکی زبان من نداند فارسی چندان

1 مه ترکی زبان من نداند فارسی چندان چو گویم بوسه ده مشکل نهد بر فارسی دندان

2 پریرم بود در دل شوق او چندان که می مردم چو آمد دی دو چندان گشت و هست امروز صد چندان

3 ز غیرش دیده دربستم مکن گو جا به دل هر بت که این شهریست از آمد شد بیگانه دربندان

4 چه حاصل گر شد از سندان دلهایش تنم حلقه چو نگشاید دری بر روی من زین حلقه و سندان

5 نه یوسف داشت تنها محنت زندان که چون یوسف به زندان رفت بی او بر زلیخا شد جهان زندان

6 من ابر نوبهارم او گل خندان عجب نبود اگر باشم به باغ دهر من گریان و او خندان

7 بتان فرزند و جامی نیست جز یعقوب غمدیده که مشعوف جمال یوسف است از جمله فرزندان

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر مه ترکی زبان من نداند فارسی چندان

شاعر شعر مه ترکی زبان من نداند فارسی چندان چه کسی است ؟

شاعر شعر مه ترکی زبان من نداند فارسی چندان جامی می باشد.

شعر مه ترکی زبان من نداند فارسی چندان در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 9 سروده شده است.

قالب شعر مه ترکی زبان من نداند فارسی چندان چیست ؟

قالب شعر مه ترکی زبان من نداند فارسی چندان غزل است

مضمون اصلی شعر مه ترکی زبان من نداند فارسی چندان چیست؟

این شعر در دسته‌بندی اجتماعی, شعر شاد, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, غمگین, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن اجتماعی, شعر شاد, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, غمگین, می‌نوشی است.