1
عاشق صدق جو چو دریابد
ظلمت خود ز خود عنان تابد
2
روی جان آورد به قبله دوست
نشود محتجب ز مغز به پوست
3
هر چه گوید برای او گوید
هر چه جوید برای او جوید
4
همچو پروانه کو به مجلس جمع
هستی خود فنا کند در شمع
5
بهر جانان فنا کند خود را
پیش رویش فدا کند خود را