-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 زلف آشفته همی تابی و من می تابم آتش چهره میفروز که من در تابم
2 شب خیال تو به بالین من آمد گفتم آه کامد به سرم عمر و من اندر خوابم
3 ما درین بحر به کشتی تو یابیم نجات کششی کن که به ساحل کشی از گردابم
4 آن چنان تشنه ی لعل لب سیراب توام کاب حیوان نتواند که کند سیرابم
5 طاق ابروی تو پیوسته مرا در نظرست زان جهت سجده کنان معتکف محرابم
6 به چه باب از در محبوب بگردانم روی روی فتحی ننمودند ز دیگر بابم
7 چنبر زلف تو شد سلسله ی ابن حسام هر طرف می کشد آشفته بدان قلابم