1 عشوه شاهد دنیا طمع انگیز بود جامی آن به که ازین می نشوی مست طمع
2 لقمه تلخ قناعت ز جهان قوت تو بس بهر حلوای کسان کفچه مکن دست طمع
1 ای ز کرم چاره گر کارها مرهم راحت نه آزارها
2 روشنی دیده بینندگان پردگی پرده نشینندگان
1 از حسن آن بصری نافذ بصر نکته ای آرند عجب مختصر
2 کز دل غفلت زده گر دم فشاند آن نفس پاک که حجاج راند
1 ای ز وجود تو نمود همه جود تو سرمایه بود همه
2 مبدع نوی و کهن ما تویی هست کن و نیست کن ما تویی