- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 زبان بر بند ای ناصح زپندم اگر دستت رسد بگشای بندم
2 کمان ابروی من بازو مرنجان که من خود آهوی سردر کمندم
3 من از بند تو هرگز سر نپیچم اگر ریزند از هم بند بندم
4 اگر فضل است و بخشش تا بخواهی فقیر و بینوا و مستمندم
5 اگر عدل است و پرسش، تا شماری گنهکارم، مپرس از چون و چندم
6 بهر گلشن که کردم عزم شاخی رسید از خار گلبن سد گزندم
7 بهر صحرا که دیدم نیش خاری دلیلی شد بیاد نوشخندم
8 در این ره دست من گیرند روزی سری امروز بر پایی فکندم
9 باین سستی که میرانم در این دشت نشاط افتد کجا صیدی به بندم