آن بار که پیوسته به ما دل از کمال خجندی غزل 305

کمال خجندی

آثار کمال خجندی

کمال خجندی

آن بار که پیوسته به ما دل نگران بود

1 آن بار که پیوسته به ما دل نگران بود مشغول به ما بود و ملول از دگران بود

2 از ما برمید و دگرانش بر بودند آری مگرش مصلحت وقت در آن بود

3 دیروز بر آن بود که بارم بنوازد امروز بر آن نیست که دیروز بر آن بود

4 دوشش بگرفتم که برآرم بکنارش دیدم که سرش با من دلخسته گران بود

5 آشفتگی زلفش و بیماری چشمش گونی که از دود دل صاحب نظران بود

6 آن دور کجا رفت که در سایه حسنش اوقات من خسته به خوبی گذاران بود

7 میرفت و کمال از پی او رفت دل از دست با دیده غمدیده به حسرت نگران بود

عکس نوشته
کامنت
comment