عرش رحمان است رویش، از عمادالدین نسیمی غزل 38

عمادالدین نسیمی

آثار عمادالدین نسیمی

عمادالدین نسیمی

عرش رحمان است رویش، علم الاسما گواست

1 عرش رحمان است رویش، علم الاسما گواست اعتقاد اهل حق این است و قول مصطفی است

2 گر به جامی بود جم را حشمت و شاهنشهی دارد این آیینه رویت که روی حق نماست

3 دیگران گر سدره فردا تمنا می کنند طوبی ما هست بالایت که حسنت منتهاست

4 (نقش هستی سر به سر روشن شد از رویت مگر جام جمشید رخت آیینه گیتی نماست)

5 آن که در جا نیستی می گویدت بی دیده است ذره ای جا بی تو در دنیا و در عقبی کجاست؟

6 آن که چون شیطان سجود قبله رویت نکرد گو به لعنت رو که چون ابلیس در چون و چراست

7 زان عزازیل از خدا نشنود امر اسجدوا کز حسد پنداشت آدم صورت غیر خداست

8 حسن رویت هست مستغنی زهررویی که هست آفرین بر بخشش فضلت که دریای عطاست

9 آن که جز روی تو دارد قبله در پیش نظر رخ ز روی حق بتابیده است و رویش در قفاست

10 ای ز هجران سوخته جانم به آتش همچو شمع چشم جان بگشا که روز وعده وصل و لقاست

11 (نیک و بد را علت از روی حقیقت چون یکی است از دویی بگذر که یکتاییم و یکتا کی دوتاست؟)

12 از ره صورت مسمایی و اسمی گرچه هست در حقیقت عین اشیاییم و اشیا عین ماست

13 حسن یار و عشق ما را انتهایی نیست چون اولین چیزی که می جویی از آن بی ابتداست

14 حسن او و عشق ما هست ای نسیمی لم یزل زان که حسن او قدیم و عشق ما بی‌انتهاست

عکس نوشته
کامنت
comment