1 فکری که بر آن طبع روان میگذرد شرحش ز معانی و بیان میگذرد
2 شعر تو چرا نازک و شیرین نبود آخر نه بدان لب و دهان میگذرد
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 زلفت به پریشانی دل برد به پیشانی دل برد به پیشانی زلف به پریشانی
2 گر زلف بیفشانی صد جانش فرو ریزد صد جانش فرو ریزد گر زلف بیفشانی
1 خدایا تو ما را صفائی بده به ما بینوایان نوائی بده
2 در گنج رحمت به ما برگشا وزان داد هر بینوائی بده
1 ناگاه هوش و صبر من آن دلربا ببرد چشمش به یک کرشمه دل از دست ما ببرد
2 بنمود روی خوب و خجل کرد ماه را بگشاد زلف و رونق مشگ ختا ببرد
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به