نازک اندامی که هست آسیب تن پیراهنش از جامی غزل 265

جامی

جامی

جامی

نازک اندامی که هست آسیب تن پیراهنش

1 نازک اندامی که هست آسیب تن پیراهنش جانم آزارد ز آسیبی که آید بر تنش

2 چون گلشن می داشتم بر دست چون دارم روا کوفتد گل گل به تن چون گلبن از دست منش

3 ترسم از آزار مژگان ورنه دارم آرزو کز بدن آزردگی چینم به چشم روشنش

4 فن خوبان است گاهی جنگ و گاهی آشتی خوبتر بینم ز خوبان جهان در هر فنش

5 هر زمان بی موجبی با او برآرم سر به جنگ تا به رسم آشتی دست آورم بر گردنش

6 شد گریبان وصال او به چنگ از دست من دست آن کوتا بعد از آن بگیرم دامنش

7 بهر آن سرو این غزل جامی به برگ گل نویس باشد آن را افکند باد صبا پیراهنش

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر