🌟 نیت کن و فال حافظ بگیر 🌟
ناصرخسرو قبادیانی

ناصرخسرو قبادیانی

ناصرخسرو قبادیانی
ناصرخسرو قبادیانی

چهاردهم ربیع از ناصرخسرو قبادیانی سفرنامه 13

سفرنامه 13 ام از 635 سفرنامه

چهاردهم ربیع الاول از تبریز روانه شدیم، به راه مرند و با لشکری از آن امیر وهسودان تا خوی بشدیم و از آن جا با رسولی...

🌙 حالت شب
شماره بیت
اندازه متن
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
  • 6
  • 7

چهاردهم ربیع الاول از تبریز روانه شدیم، به راه مرند و با لشکری از آن امیر وهسودان تا خوی بشدیم و از آن جا با رسولی برفتیم تا برکری، و از خوی تا برکری سی فرسنگست و در روز دوازدهم جمادی الاولی آن جا رسیدیم، و از آن جا به وان وسطان رسیدیم. ,

در بازار آنجا گوشت خوک، همچنانکه گوشت گوسفند می‌فروختند، و زنان و مردان ایشان بر دکان‌ها نشسته شراب می‌خوردند بی تحاشی، و از آن جا به شهر اخلاط رسیدم. هیژدهم جمادی الاولی بود و این شهر سرحد مسلمانان و ارمنیانست و از برکری تا اینجا نوزده فرسنگست و آن جا امیری بود، او را نصرالدوله گفتندی، عمرش زیادت از صد سال بود پسران بسیار داشت، هر یکی را ولایتی داده بود، و در این شهر اخلاط به سه زبان سخن گویند: تازی و پارسی و ارمنی، و ظن من آن بود که اخلاط بدین سبب نام آن شهر نهاده‌اند و معامله به پول باشد و رطل ایشان سیصد درم باشد. ,

بیستم جمادی الاول از آن جا برفتیم و به رباطی رسیدیم برف و سرمایی عظیم بود و در صحرایی در پیش شهر، مقداری راه چوبی به زمین فرو برده بودند تا مردم روز برف و دمه بر هنجار آن چوب می‌روند. ,

از آن جا به شهر بطلیس رسیدم، به دره ایی در نهاده بود، آنجا عسل خریدیم صد من به یک دینار برآمده بود، به آن حساب که به ما بفروختند و گفتند در این شهر کس باشد که او را در یک سال سیصد چهارصد خیک عسل حاصل شود. و از آن جا برفتیم قلعه ای دیدیم که آن را «قِف اُنظر» می‌گفتند. یعنی «بایست بنگر». ,

از آن جا بگذشتیم، به جایی رسیدیم که آن جا مسجدی بود، می‌گفتند که اویس قرنی قدس الله روحه ساخته است، و در آن حدود مردم را دیدم که در کوه می‌گردیدند و چوبی چون درخت سرو می‌بریدند. ,

پرسیدم که: از این چه می‌کنید؟ گفتند: این چوب را یک سر در آتش می‌کنیم و از دیگر سر آن قطران بیرون می‌آید، همه را در چاه جمع می‌کنیم و از آنجا در ظروف می‌کنیم و به اطراف می‌بریم. ,

و این ولایت‌ها که بعد از اخلاط ذکر کرده شد و اینجا مختصر کردیم از حساب میافارقین باشد. ,

ناصرخسرو قبادیانی از شاعران بزرگ قرن 5 هجری می باشد و سبک شعری ایشان خراسانی است.
ادامه توضیحات شاعر
اثر چهاردهم ربیع الاول از تبریز روانه شدیم، به راه مرند و با لشکری از آن امیر وهسودان تا خوی بشدیم و از آن جا با رسولی... سفرنامه 13 ام از 635 سفرنامه ناصرخسرو قبادیانی می باشد
حکایت قالب : سفرنامه سبک : خراسانی
عکس نوشته
کامنت
سوالات متداول درباره شعر چهاردهم ربیع الاول از تبریز روانه شدیم، به راه مرند و با لشکری از آن امیر وهسودان تا خوی بشدیم و از آن جا با رسولی...

شاعر شعر چهاردهم ربیع الاول از تبریز روانه شدیم، به راه مرند و با لشکری از آن امیر وهسودان تا خوی بشدیم و از آن جا با رسولی... چه کسی است ؟

شاعر شعر چهاردهم ربیع الاول از تبریز روانه شدیم، به راه مرند و با لشکری از آن امیر وهسودان تا خوی بشدیم و از آن جا با رسولی... ناصرخسرو قبادیانی می باشد.

شعر چهاردهم ربیع الاول از تبریز روانه شدیم، به راه مرند و با لشکری از آن امیر وهسودان تا خوی بشدیم و از آن جا با رسولی... در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 5 سروده شده است.

قالب شعر چهاردهم ربیع الاول از تبریز روانه شدیم، به راه مرند و با لشکری از آن امیر وهسودان تا خوی بشدیم و از آن جا با رسولی... چیست ؟

قالب شعر چهاردهم ربیع الاول از تبریز روانه شدیم، به راه مرند و با لشکری از آن امیر وهسودان تا خوی بشدیم و از آن جا با رسولی... سفرنامه است

سبک شعر چهاردهم ربیع الاول از تبریز روانه شدیم، به راه مرند و با لشکری از آن امیر وهسودان تا خوی بشدیم و از آن جا با رسولی... چیست ؟

سبک شعر چهاردهم ربیع الاول از تبریز روانه شدیم، به راه مرند و با لشکری از آن امیر وهسودان تا خوی بشدیم و از آن جا با رسولی... سبک خراسانی است

مضمون اصلی شعر چهاردهم ربیع الاول از تبریز روانه شدیم، به راه مرند و با لشکری از آن امیر وهسودان تا خوی بشدیم و از آن جا با رسولی... چیست؟

این شعر در دسته‌بندی اجتماعی, شعر فارسی, شعر کوتاه, عاشقانه, مرگ, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن اجتماعی, شعر فارسی, شعر کوتاه, عاشقانه, مرگ, می‌نوشی است.
ناصرخسرو قبادیانی

چهاردهم ربیع از ناصرخسرو قبادیانی سفرنامه 13

سفرنامه 13 ام از 635 سفرنامه
بنر