-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 لطافتی که رخت را ز جعد خم به خم است هزار عاشق اگر باشدت هنوز کم است
2 به زلف عمر و به لبها حیات اهل دلی بیا که عمر عزیز و حیات مغتنم است
3 دلم نیافت نشان زان دهان به ملک وجود نهاده روی کنون در ولایت عدم است
4 ز صحبتم تو ملولی عظیم و من مشتاق مراست غم که جدایم ز تو تو را چه غم است
5 هزار مرهم راحت اگر بود حاصل نصیب عاشق مسکین جراحت و الم است
6 لبت به لطف عبارت ز عالمی دل برد نه در عرب چو تو شیرین زبان نه در عجم است
7 حریم خاک درت را مقیم شد جامی مزن به تیر جفایش که آهوی حرم است