جامی

جامی

جامی
جامی

لطافتی که رخت را ز جعد خم به خم است از جامی غزل 140

غزل 140 ام از 3391 فاتحة الشباب - غزلیات

لطافتی که رخت را ز جعد خم به خم است

1 لطافتی که رخت را ز جعد خم به خم است هزار عاشق اگر باشدت هنوز کم است

2 به زلف عمر و به لبها حیات اهل دلی بیا که عمر عزیز و حیات مغتنم است

3 دلم نیافت نشان زان دهان به ملک وجود نهاده روی کنون در ولایت عدم است

4 ز صحبتم تو ملولی عظیم و من مشتاق مراست غم که جدایم ز تو تو را چه غم است

5 هزار مرهم راحت اگر بود حاصل نصیب عاشق مسکین جراحت و الم است

6 لبت به لطف عبارت ز عالمی دل برد نه در عرب چو تو شیرین زبان نه در عجم است

7 حریم خاک درت را مقیم شد جامی مزن به تیر جفایش که آهوی حرم است

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر لطافتی که رخت را ز جعد خم به خم است

شاعر شعر لطافتی که رخت را ز جعد خم به خم است چه کسی است ؟

شاعر شعر لطافتی که رخت را ز جعد خم به خم است جامی می باشد.

شعر لطافتی که رخت را ز جعد خم به خم است در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 9 سروده شده است.

قالب شعر لطافتی که رخت را ز جعد خم به خم است چیست ؟

قالب شعر لطافتی که رخت را ز جعد خم به خم است غزل است

مضمون اصلی شعر لطافتی که رخت را ز جعد خم به خم است چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر فارسی, شعر کوتاه, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر فارسی, شعر کوتاه, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی است.
ویدیویی