دمی که حرف وداعت به گوش از حزین لاهیجی غزل 341

حزین لاهیجی

آثار حزین لاهیجی

حزین لاهیجی

دمی که حرف وداعت به گوش می‌آید

1 دمی که حرف وداعت به گوش می‌آید دلم به رنگ جرس در خروش می‌آید

2 نگاه مستِ که دارد سر خرابی ما که اشک از مژه، طوفان به دوش می‌آید

3 ز تاب می مگر آن چهره ارغوانی شد؟ که خون مشرب طاقت به جوش می‌آید

4 عبث، چه زخمه فلک می‌زند به تار تنم؟ مرا که از سر هر مو خروش می‌آید

5 دلم چو ساغر سیماب می‌تپد یارب کدام رند ز مستی به هوش می‌آید؟

6 نسیم مصر وصال آنقدر گلوسوز است که بوی پیرهنش، شعله‌پوش می‌آید

7 دو روز با فلک سنگدل بساز حزین که عاقبت به در می‌فروش می‌آید

عکس نوشته
کامنت
comment