جویای تبریزی

جویای تبریزی

جویای تبریزی
جویای تبریزی

آن دم که باده کلفتم از از جویای تبریزی غزل 658

غزل 658 ام از 1266 غزلیات

آن دم که باده کلفتم از سینه می برد

1 آن دم که باده کلفتم از سینه می برد خورشید رشک بر دل بی کینه می برد

2 در هر بنا که عرض صفا می دهد رخت هر خشت فیض یک حلب آیینه می برد

3 دل را ز نرگسش سیهت یک نگه بس است پیمانه ای غبار غم از سینه می برد

4 موج شراب مصقل آیینهٔ دل است کز سینه زنگ کلفت دیرینه می برد

5 آیینه از مثال پری طلعتان نبرد ضعیفی که سینه از دل بی کینه می برد

6 ترسم برد سرشک ز دل نقد صبر را طفل است و شوخ و راه به گنجینه می برد

7 جویا کسی که عور شد از کسوت کمال خود را به زیر خرقهٔ پشمینه می برد

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر آن دم که باده کلفتم از سینه می برد

شاعر شعر آن دم که باده کلفتم از سینه می برد چه کسی است ؟

شاعر شعر آن دم که باده کلفتم از سینه می برد جویای تبریزی می باشد.

شعر آن دم که باده کلفتم از سینه می برد در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 11 سروده شده است.

قالب شعر آن دم که باده کلفتم از سینه می برد چیست ؟

قالب شعر آن دم که باده کلفتم از سینه می برد غزل است

مضمون اصلی شعر آن دم که باده کلفتم از سینه می برد چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, غمگین, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, غمگین, می‌نوشی است.
بنر