1 آن دم که اجل برابر مرد شود آهش چو نسیم صبحدم سرد شود
2 خورشید که پردلتر از او نیست کسی در وقت فروشدن رخش زرد شود
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 صاحب نظران قیمت سودای تو دانند خورشیدپرستان سبق عشق تو خوانند
2 بردار ز رخ دامن برقع که محبان از شوق جمال گل تو جامه درانند
1 تشبیه رویت آن که به گل یاسمن کند چشم از رخت بگو به گل و یاسمن کند
2 باد از وصال قد تو محروم و بی نصیب آن دل که میل طوبی و سرو چمن کند
1 عارفان از دو جهان صحبت جانان طلبند تنگ چشمان گدا ملک سلیمان طلبند
2 اعتباری نکنند اهل دل آن طایفه را که نه از بهر لقا روضه رضوان طلبند
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به