- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 دم بسمل شدن در قبله باید روی قربانی مگردان روی از من تا ز قربان رونگردانی
2 دم خون ریختن از دیدن رویت مکن منعم که کس در حالت بسمل نبندد چشم قربانی
3 بدین حسن ای شه خوبان نه جانان خوانمت نی جان اگر چیزی بود خوشتر ز جان جانان من آنی
4 ملک شانی و پشت قدر احباب از سگان کمتر پریشانی و احباب از تو دایم در پریشانی
5 چه پرسی حرف صبر از من چه میدانی نمیدانم چه گویم شرح بی صبری چو میدانم که میدانی
6 بجز مهر و مهت آیینهای در خور نمیبینم که در خوبی به مه میمانی و از خور نمیمانی
7 ز پند محتشم ماند ای صنم پاکیزه دامانت الهی تا ابد مانی بدین پاکیزه دامانی