1 دل گر ز گداز آینه سان خواهد شد چون آب سراپای روان خواهد شد
2 مانندهٔ شمع تن دهد هر که به عشق البته که رفته رفته جان خواهد شد
1 ز دست درد مجنونمشربان را در بیابانها به دامن میرسد مانند گل چاک گریبانها
2 مبادا خار خواهش دامن دل را به چنگ آرد در این گلشن به رنگ غنچه جمع آرید دامانها
1 تو و بدمستی و رندی و میْآشامیها من و خون خوردن و رسوایی و ناکامیها
2 صبح نوروز خرام است، مبارک باشد بر تنت جامهٔ چسپان خوشاندامیها