دلبران چون به هوس رشتهٔ جان می از سعیدا غزل 303

دلبران چون به هوس رشتهٔ جان می سوزند

1 دلبران چون به هوس رشتهٔ جان می سوزند بیشتر از همه کس سوختگان می سوزند

2 اتفاقی ز ازل نیست به هم خوبان را ورنه گر جمع بیایند جهان می سوزند

3 همه خوبان جهانسوز، چراغ خوبی طرفه شمعی است که از پرتو آن می سوزند

4 شعله چون تیز شود خشک ز تر فرقی نیست عشق چون گرم شود پیر و جوان می سوزند

5 در دل سنگ بتان آتش پنهانی هست که از آن پنبهٔ هر داغ نهان می سوزند

6 سوزش مشعل خود جوهر مردی نبود این چراغی است که خود پیرزنان می سوزند

7 سوز اغیار نه از راه کمال شوق است تا بسوزی تو سعیدا دگران می سوزند

عکس نوشته
کامنت
comment