دلبر غم حال ما ندارد از جهان ملک خاتون غزل 439

جهان ملک خاتون

آثار جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون

دلبر غم حال ما ندارد

1 دلبر غم حال ما ندارد یک ذرّه به دل وفا ندارد

2 در خاطر او مگر وفا نیست یا خود سر و برگ ما ندارد

3 از حد بگذشت جور بر ما باشد که چنین روا ندارد

4 او جان منست بی تکلّف جان از تن ما جدا ندارد

5 دردیست مرا که جز وصالش در هر دو جهان دوا ندارد

6 با بخت من آن نگار باری غیر از ستم و جفا ندارد

7 داریم هوای کوی دلبر این بنده جز این خطا ندارد

8 چون نیست ورا نظر به سویم او دست ز ما چرا ندارد

9 سلطان جهان ز روی رحمت رحمی به دل گدا ندارد

عکس نوشته
کامنت
comment