سروی ست قامت تو ز بستان اعتدال از جامی غزل 566

سروی ست قامت تو ز بستان اعتدال

1 سروی ست قامت تو ز بستان اعتدال سر تا قدم لطیف تر از پیکر خیال

2 روح مقدس است که سلطان قدرتش تشریف داد خلعتی از عالم مثال

3 نی روح اقدس است که از موطن بطون بنموده در جمیل ترین مظهری جمال

4 آن نور پاک ظاهر و شخص تو مظهر است باشد میان ظاهر و مظهر دویی محال

5 فرقی به جز تقید و اطلاق یافتن نتوان میان ظاهر و مظهر به هیچ حال

6 زانت برم سجود که آن نور لم یزل لایح بود ز لوح جمال تو لایزال

7 غیر از تو کیست مقصد جامی و مطلبش یا مقصدی هلم و یا مطلبی تعال

عکس نوشته
کامنت
comment