- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 خورشید رخت چون ز سر کوی برآید فریاد زن و مرد زهر سوی برآید
2 مه کاسته زانروی برآید که به خوبی هر شب نتواند که چو آن روی برآید
3 مرد ارشنود بوی تو از زن ببرد مهر زن گر نگرد سوی تو از شوی برآید
4 چون قد تو کی سرو دلارای بروید چون روی تو کی لاله خود روی برآید
5 بر دیده من پای نه ای سرو سهی قد نه سرو سهی قد ز لب جوی برآید
6 یارب چه بلائی که چو بالا بنمائی فریاد ز عشاق بلا جوی برآید
7 گر ناله دلها شنوی در شب تیره از هر خم زلف تو دو صد موی برآید
8 دانی که من از زلف تو کی دست بدارم آن روز که از ناخن من موی برآید