آفتاب روی تو تابان شد از اسیری لاهیجی غزل 421

اسیری لاهیجی

آثار اسیری لاهیجی

اسیری لاهیجی

آفتاب روی تو تابان شد از ذرات کون

1 آفتاب روی تو تابان شد از ذرات کون می نماید پرتو حسن تو از مرآت کون

2 پیش ازآن کاندر جهان این مصحف و اوراق بود در کتاب حسن تو مکتوب شد آیات کون

3 عالم از نور تجلی مینماید هست نیست حیرت عقلست در حسن رخت حالات کون

4 فارغم از فکر غایات و بدایات جهان در صفای روی تو دیدم همه غایات کون

5 در تجلی جهان سوز جمال روی دوست غرق دریای فنا گشته صفات و ذات کون

6 عاقبت از پرتو خورشید روی نوربخش نور مطاق شد اسیری ظلمت ذرات کون

عکس نوشته
کامنت
comment