-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بآفتاب جمالت، که نور دیده ماست که آفتاب جمالت ز ذرها پیداست
2 میان باغ جهان از زلال وصل حبیب نهال جان مرا صد هزار نشو و نماست
3 فراغتست دل از فکر جنت و دوزخ مرا که جانب جانان هزار عشق و هواست
4 اگر جهان همه دشمن شوند و طعنه زنند بهیچ رو نخورم غم که دوست جانب ماست
5 مزن تو سنک بجامم،که اوست در پس جام بدان که منزل جانان سراچه دل ماست
6 چه جای جام و صراحی؟ که در طریقت عشق کمینه جرعه رندان دیر ما دریاست
7 هزار تیغ جفا از تو بر جگر خوردم مرا که هر سر مویی هزار حسن وفاست
8 بجان تو، که ز اغیار دل مبرا کن بدو سپار دلت را که مالک دلهاست
9 بپیش قاسم بیدل قیامتست این عشق بلا و مرگ و مصیبت فذلک منهاست