خورشید رخت از همه ذرات از اسیری لاهیجی غزل 104

اسیری لاهیجی

آثار اسیری لاهیجی

اسیری لاهیجی

خورشید رخت از همه ذرات چو پیداست

1 خورشید رخت از همه ذرات چو پیداست بروحدت تو جمله جهان شاهد و گویاست

2 بی بهره ز دیدارتوشد دیده اعمی بینا بجمال رخ تو دیده بیناست

3 بر بحر قدم نقش حبابست مراتب ظاهر همه موجست و حقیقت همه دریاست

4 ذرات جهان ظاهر و باطن بحقیقت از نور تجلی جمال تو هویداست

5 از باده توحید دلم مست مدامست جانم ز فروغ رخ تو واله و شیداست

6 چون غیر تو در صورت و معنی نتوان یافت پس این همه تغییر و تفاوت ز کجا خاست

7 حیران جمال رخ یار است اسیری زان فارغ و آزاده ز دنیا و زعقباست

عکس نوشته
کامنت
comment