- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 آفتاب از نفس صبح قیامت اثری است آتش از گرمی روزش خبر معتبری است
2 زلف، مخصوص رخ موی میانان باشد سنبلی هست درآویخته هر جا کمری است
3 همچو الماس دم تیشهٔ او کارگر است تا به فرهاد جگر خسته ز شیرین نظری است
4 گرچه صوفیه ندارند به کف هیچ هنر عیب پوشیدن این فرقه عجایب هنری است
5 خدمت پیر مغان ساز که بی منت پا تا به سرمنزل مقصود چه خوش راهبری است
6 توشه خوناب جگر، یار و مصاحب غم و درد طرفه راهی است ره عشق عجایب سفری است
7 گذر از جان و سعیدا قدمی پیش گذار بی تکلف که سر کوی بتان خوش گذری است