1 خورشید سمای معرفت کرد ظهور بر اهل ظهور از ره سی و دو نور
2 عارف به خط و خال بتان هر که نشد هرگز نرسد به باطنش ذوق حضور
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 عارفان از دو جهان صحبت جانان طلبند تنگ چشمان گدا ملک سلیمان طلبند
2 اعتباری نکنند اهل دل آن طایفه را که نه از بهر لقا روضه رضوان طلبند
1 تشبیه رویت آن که به گل یاسمن کند چشم از رخت بگو به گل و یاسمن کند
2 باد از وصال قد تو محروم و بی نصیب آن دل که میل طوبی و سرو چمن کند
1 صاحب نظران قیمت سودای تو دانند خورشیدپرستان سبق عشق تو خوانند
2 بردار ز رخ دامن برقع که محبان از شوق جمال گل تو جامه درانند
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به