حزین لاهیجی

حزین لاهیجی

حزین لاهیجی
حزین لاهیجی

شمع سان با تو شبم رفت و تمنا از حزین لاهیجی غزل 241

غزل 241 ام از 1771 غزلیات

شمع سان با تو شبم رفت و تمنا مانده ست

1 شمع سان با تو شبم رفت و تمنا مانده ست همه تن صرف نظر گشت و تماشا مانده ست

2 به امیدی که فتد در دل برقی رحمی خرمن ما گره خاطر صحرا مانده ست

3 صبح محشر شد و افسانهٔ زلفش باقی ست شب درین قصه به سر رفت و سخنها مانده ست

4 در ره عشق هنوزم سر سودا باقی ست دستم ار گشته تهی، آبلهٔ پا مانده ست

5 نشئهٔ باده دهد، ذکر مدامی که مراست رشتهٔ سبحه ام از پنبهٔ مینا مانده ست

6 دامن حسن، ملامت کش آلایش نیست یوسف آزاده و تهمت به زلیخا مانده ست

7 دل بی طاقتی از عشق به جا مانده حزین خاطر نازکی از باده به مینا مانده ست

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر شمع سان با تو شبم رفت و تمنا مانده ست

شاعر شعر شمع سان با تو شبم رفت و تمنا مانده ست چه کسی است ؟

شاعر شعر شمع سان با تو شبم رفت و تمنا مانده ست حزین لاهیجی می باشد.

شعر شمع سان با تو شبم رفت و تمنا مانده ست در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 12 سروده شده است.

قالب شعر شمع سان با تو شبم رفت و تمنا مانده ست چیست ؟

قالب شعر شمع سان با تو شبم رفت و تمنا مانده ست غزل است

مضمون اصلی شعر شمع سان با تو شبم رفت و تمنا مانده ست چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر فارسی, شعر کوتاه, عاشقانه, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر فارسی, شعر کوتاه, عاشقانه, می‌نوشی است.
بنر