- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 شمع سان با تو شبم رفت و تمنا مانده ست همه تن صرف نظر گشت و تماشا مانده ست
2 به امیدی که فتد در دل برقی رحمی خرمن ما گره خاطر صحرا مانده ست
3 صبح محشر شد و افسانهٔ زلفش باقی ست شب درین قصه به سر رفت و سخنها مانده ست
4 در ره عشق هنوزم سر سودا باقی ست دستم ار گشته تهی، آبلهٔ پا مانده ست
5 نشئهٔ باده دهد، ذکر مدامی که مراست رشتهٔ سبحه ام از پنبهٔ مینا مانده ست
6 دامن حسن، ملامت کش آلایش نیست یوسف آزاده و تهمت به زلیخا مانده ست
7 دل بی طاقتی از عشق به جا مانده حزین خاطر نازکی از باده به مینا مانده ست