خورشید و ماه را چه برابر کنم به تو از جامی غزل 413

خورشید و ماه را چه برابر کنم به تو

1 خورشید و ماه را چه برابر کنم به تو بنشین دمی که دیده منور کنم به تو

2 مشکین شمامه ایست زنخدان تو ز خط پیش آی تا مشام معطر کنم به تو

3 بنگر میان خویش چه حاجت که من به موی تشبیه ضعف این تن لاغر کنم به تو

4 با هیچ آفریده تو را نیست نسبتی ترسم کزین عقیده دیگر کنم به تو

5 رویت بهشت و لعل تو کوثر بود چرا ذکر بهشت و چشمه کوثر کنم به تو

6 چون می روی ز دیده به صورت مجال ده کآیینه خیال مصور کنم به تو

7 تقریب ذکر جامی و تحریر حال اوست چون وصف عاشقان سخنور کنم به تو

عکس نوشته
کامنت
comment