1 خورشید و ماه آینهٔ حسن یار نیست عینک حجاب گردد، اگر دیده تار نیست

2 دشتی که شوق آبله پا قطره می زند یک خار، زیر منّت ابر بهار نیست

3 موسی صفت ز آتش غیرت نمی روم در سایهٔ نهالی، اگر شعله بار نیست

4 مانع نمی شود کف بی مایه، سیل را دامن حریف گریهٔ بی اختیار نیست

5 سوده است خاطر، اگر درد بی دواست طوفان غم خوش است، اگر غمگسار نیست

6 ناصح ز ناله منع دلم چون جرس مکن آسوده خاطرت که دمی بیقرار نیست

7 مست تغافلی به حزین نیازمند هرگز تو را غم دل امّیدوار نیست