سلطان غمت را دل پردرد از عمادالدین نسیمی غزل 33

عمادالدین نسیمی

آثار عمادالدین نسیمی

عمادالدین نسیمی

سلطان غمت را دل پردرد مقام است

1 سلطان غمت را دل پردرد مقام است آن دل چه نشان دارد و آن مرد کدام است

2 در عشق تو چون هست دلم بنده جاوید کار دلم از دولت وصل تو تمام است

3 جز پختن سودای سر زلف تو در سر دیگر هوس عاشق دلسوخته خام است

4 ای آن که کنی عرضه سجاده و تسبیح مرغ دل ما فارغ از این دانه و دام است

5 چون توبه ز مستی کند آن رند که شد مست زان باده که روح القدسش جرعه جام است

6 ای کرده رخت روز، شب تیره ما را صبحی که نه با روی تو باشد همه شام است

7 ای طالب ناموس رها کن طلب نام در عشق بزرگی و کرامت نه به نام است

8 تا محرم اسرار خیال تو دلم شد کار نظر از اشک چو لؤلؤ به نظام است

9 بر طالب جنت که مرادش نه تو باشی وصل تو حرام آمد و حقا که حرام است

10 بر طور لقا جان کلیمت «ارنی » گوی دیدار تو می خواهد و مشتاق کلام است

11 محراب نسیمی رخ و ابروی تو باشد تا روی تواش قبله و چشم تو امام است

عکس نوشته
کامنت
comment