1 رنج مردم ز پیشی و از بیشیست امن و راحت به ذلت و درویشیست
2 بگزین تنگدستی از این عالم گر با خرد و به دانشت هم خویشیست
1 کردم توبه، شکستیش روز نخست چون بشکستم بتوبهام خواندی چست
2 القصه زمام توبهام در کف تست یکدم نه شکستهاش گذاری نه درست
1 ای حیدر شهسوار وقت مددست ای زبدهٔ هشت و چار وقت مددست
2 من عاجزم از جهان و دشمن بسیار ای صاحب ذوالفقار وقت مددست
1 از گل طبقی نهاده کین روی منست وز شب گرهی فگنده کین موی منست
2 صد نافه بباد داده کین بوی منست و آتش بجهان در زده کین خوی منست
1 ای دلبر ما مباش بی دل بر ما یک دلبر ما به که دو صد دل بر ما
2 نه دل بر ما نه دلبر اندر بر ما یا دل بر ما فرست یا دلبر ما