1 رنج دل و رنج دیده جز دیده نجست دانی که شد این گناه بر دیده درست
2 در جمله جهان صورتی از دیده نرست کش چندین موج خونش از دیده نشست
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 چو سوده دوده به روی هوا برافشانند فروغ آتش روشن ز دود بنشانند
2 سپهر گردان بس چشم ها گشاید باز که چشم های جهان را همه بخسبانند
1 ز سر گیتی پیر بوده جوان شد که سلطان گیتی ملک ارسلان شد
2 زمین پادشاهی جهان شهریاری کزو تاج خورشید و تخت آسمان شد
1 کوس ملک آواز نصرت بر کشید کفر و شرک از هول آن سر در کشید
2 فخر شاهان جهان بهرامشاه شد سوی هندوستان لشکر کشید
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به