1
زهی عشقت آتش بجان در زده
خطت کار خلقی بهم بر زده
2
چه ما را به سنگ جفا میزنی
قدح با حریفان دیگر زده؟
3
رخت نانوشته خط سبز خویش
گل آتش در اوراق دفتر زده
4
چو من در خمار می لعل تو
سبو را نگر دست بر سر زده
5
گرو برده شاهی ز اقران به شعر
چو با اوستادان برابر زده