جامی

جامی

جامی
جامی

نی رخ آن مه چنینم بی‌دل و دین می‌کند از جامی غزل 210

غزل 210 ام از 3391 واسطة العقد - غزلیات

نی رخ آن مه چنینم بی‌دل و دین می‌کند

1 نی رخ آن مه چنینم بی‌دل و دین می‌کند هرچه با من می‌کند آن زلف مشکین می‌کند

2 گو چو من دست طمع زآیین دینداری بشوی عشقبازی با چنان بت هرکه آیین می‌کند

3 مهرورزی چشم چون دارد کمان شوخ‌چشم غمزه را بر مهرورزان خنجر کین می‌کند

4 طعن مسکینی مزن بر من که استیلای عشق مرد را گر شاه آفاق است مسکین می‌کند

5 می‌خرامد آن سهی سرو و ز هرسو بیدلی خاک پایش سرمهٔ چشم جهان‌بین می‌کند

6 از خدا چون مرگ خود خواهم همی‌گوید بلند کین دعا کم کن ولی آهسته آمین می‌کند

7 سوی جامی دار گوش هوش کز لحن صریر نوک کلکش نکته‌های عشق تلقین می‌کند

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر نی رخ آن مه چنینم بی‌دل و دین می‌کند

شاعر شعر نی رخ آن مه چنینم بی‌دل و دین می‌کند چه کسی است ؟

شاعر شعر نی رخ آن مه چنینم بی‌دل و دین می‌کند جامی می باشد.

شعر نی رخ آن مه چنینم بی‌دل و دین می‌کند در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 9 سروده شده است.

قالب شعر نی رخ آن مه چنینم بی‌دل و دین می‌کند چیست ؟

قالب شعر نی رخ آن مه چنینم بی‌دل و دین می‌کند غزل است

مضمون اصلی شعر نی رخ آن مه چنینم بی‌دل و دین می‌کند چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر فارسی, شعر کوتاه, عارفانه, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر فارسی, شعر کوتاه, عارفانه, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی است.
ویدیویی