قصهٔ درد دل و غصهٔ شب‌های از عبید زاکانی غزل 71

عبید زاکانی

آثار عبید زاکانی

عبید زاکانی

قصهٔ درد دل و غصهٔ شب‌های دراز

1 قصهٔ درد دل و غصهٔ شب‌های دراز صورتی نیست که جایی بتوان گفتن باز

2 محرمی نیست که با او به کنار آرم روز مونسی نیست که با وی به میان آرم راز

3 در غم و خواری از آنم که ندارم غمخوار دم فرو بسته از آنم که ندارم دمساز

4 خود چه شامیست شقاوت که ندارد انجام یا چه صبحست سعادت که ندارد آغاز

5 بی‌نیازی ندهد دهر خدایا تو بده سازگاری نکند خلق خدایا تو بساز

6 از سر لطف دل خستهٔ بیچاره عبید بنواز ای کرم عام تو بیچاره‌نواز

عکس نوشته
کامنت
comment