- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 قد قامت الصّلات برآمد ز بامداد برخیز ساقیا بستان از مدام داد
2 گر بر حلال زاده حرام است خون رز پس آب و نان حرام بود بر حرام زاد
3 بگذار تا نماز کند اقضی القضات برنه پیاله ای به کفش تا سلام داد
4 بسیار در محامد رز شعر گفته اند من نیز هم ولیک ندارم تمام یاد
5 دهقان که در عمارت رز سعی می کند عمرش مدام باشد و بختش مدام باد
6 از خنب خانه می دمد این خوش نفس نسیم یا از بهشت می وزد این خوش خرام باد
7 شادم به قرض دادن و دادن به وجه می چون من کسی که دید که باشد به وام شاد
8 کلّی طمع ببر ز عوانان نزاریا رو کرد کان دهر نه این ها کدام زاد