🌟 نیت کن و فال حافظ بگیر 🌟
سلیمی جرونی

سلیمی جرونی

سلیمی جرونی
سلیمی جرونی

سخن پرداز مجلس از سلیمی جرونی شیرین و فرد 59

شیرین و فرد 59 ام از 97 شیرین و فرهاد

سخن پرداز مجلس این چنین گفت

🌙 حالت شب
شماره بیت
اندازه متن
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
  • 6
  • 7
  • 8
  • 9
  • 10
  • 11
  • 12
  • 13
  • 14
  • 15
  • 16
  • 17
  • 18
  • 19
  • 20
  • 21
  • 22
  • 23
  • 24
  • 25
  • 26
  • 27
  • 28
  • 29
  • 30
  • 31
  • 32
  • 33
  • 34
  • 35
  • 36
  • 37
  • 38
  • 39
  • 40
  • 41

1 سخن پرداز مجلس این چنین گفت که چون پرویز از شیرین برآشفت

2 شد اندر خشم و از وی روی برتافت چرا کز وی همه بی عزتی یافت

3 گرفت از پای قصر او، سر خویش روان آمد به سوی لشکر خویش

4 و زان غم شد دل شیرین پر از درد به اشک سرخ بنشست و رخ زرد

5 به هر یک دم ز جان می زد دو صد آه وز آه جان دلش می شد به صد راه

6 بدان گرچه صبوری پیشه می کرد دلش با خود هزار اندیشه می کرد

7 گهی گفتی که چون عذرش بخواهم که باشد خجلت ار بخشد گناهم

8 گهی گفتی خود این آسان نباشد ولی خود کرده را درمان نباشد

9 چو لختی گفت ازینها با دل خویش به خود آسان گرفت آن مشکل خویش

10 فرود آمد ز قصر و از پی شاه روان با اشک روی آورد بر راه

11 به آه دل در آنره رفت چون باد به اشک خویشتن یک دم نه استاد

12 چو بادش گر چه گلگون در گذر بود ولی گلگون اشکش تیزتر بود

13 بدش گلگون چو باد و شاد می رفت که آن شب عمر او بر باد می رفت

14 همی بارید اشک و آه می کرد ستاره می شمرد و راه می کرد

15 همی برید دشت و کوه بی فکر در آن ره با خدای خویش در ذکر

16 به هر جا در رهش و همی رسیدی بخواندی حرزی و بر خود دمیدی

17 در آن شب کو سیه چون موی او بود پری با دیو شب درگفتگو بود

18 ز بهر آنکه بیند صبح فیروز همه شب والضحی می خواند تا روز

19 چنان افتان و خیزان آن مه نو شد القصه سوی درگاه خسرو

20 نشد نزدیک و شد نظاره از دور که از تقدیر بر در بود شاپور

21 هر آن کس کو مدد شد روزگارش نمی باید دگر چیزی به کارش

22 دگر، هر کارکان حق ناورد راست مکن اندیشه اش کان نامهیاست

23 چو بخشد یارت اندر کار یاری بری از پیش، رو در هر چه آری

24 چه خوش زد این مثل مرد سخن سنج نگه دارش که می ارزد به صد گنج

25 چو شد تدبیر با تقدیر صادق زنی در هر چه دست آید موافق

26 پس آنگه چون نظر شاپور بگشاد دو چشمش بر جمال آن مه افتاد

27 شد و گفت ای پری رو این چه حال است پری گفتش نه وقت این سؤال است

28 چه حاجت گفتنم راز نهانی که حال ما و خسرو هر دو دانی

29 پس آنگه گفت شاپورش که ای ماه بیا تا من تو را در خانه شاه

30 برم پنهان و اندر آن حوالی کنم از بهر تو، یک گوشه خالی

31 پس آنگاهی به آن نوعی که دانم حکایتهای تو با شه رسانم

32 چو گفت، آن ماه گفتش این چنین کن صلاح کار در این است، این کن

33 بشد همراه شاپور آن زمان ماه چو دولت کرد جا در خانه شاه

34 چو بشنید آن پری روی و بر آسود دگر ره، لب بدان گفتار بگشود

35 چنین گفتش که ای شاپور همدم که از دوران مبادت هیچگه غم

36 چو فردا شاه مجلس را کند ساز برآرد باربد در مجلس آواز

37 بود خسرو ز جام عشق سرخوش شود مجلس زگرمی همچو آتش

38 به تقریبی حدیث من در آور دل خسرو ز بند غم برآور

39 بگو شاها تو شیرین را شکر گیر به مهرش خواه و از وی کام برگیر

40 ببندش عقد تا کارت گشاید که او بی عقد با تو در نیاید

41 بگو این و ازین گفتار مهراس بگفتا خوش بود بالعین و الراس

سلیمی جرونی از شاعران بزرگ قرن 9 هجری می باشد و سبک شعری ایشان هندی است.
اثر سخن پرداز مجلس این چنین گفت شیرین و فرد 59 ام از 97 شیرین و فرهاد سلیمی جرونی می باشد
شعر قالب : شیرین و فرد سبک : هندی
عکس نوشته
کامنت
سوالات متداول درباره شعر سخن پرداز مجلس این چنین گفت

شاعر شعر سخن پرداز مجلس این چنین گفت چه کسی است ؟

شاعر شعر سخن پرداز مجلس این چنین گفت سلیمی جرونی می باشد.

شعر سخن پرداز مجلس این چنین گفت در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 9 سروده شده است.

قالب شعر سخن پرداز مجلس این چنین گفت چیست ؟

قالب شعر سخن پرداز مجلس این چنین گفت شیرین و فرد است

سبک شعر سخن پرداز مجلس این چنین گفت چیست ؟

سبک شعر سخن پرداز مجلس این چنین گفت سبک هندی است

مضمون اصلی شعر سخن پرداز مجلس این چنین گفت چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر شاد, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عارفانه, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر شاد, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عارفانه, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی است.
سلیمی جرونی

سخن پرداز مجلس از سلیمی جرونی شیرین و فرد 59

شیرین و فرد 59 ام از 97 شیرین و فرهاد
بنر