- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 صدای خستگان جان و دل اندوهگین سوزد که نی را خانهٔ خالی ز آواز حزین سوزد
2 چو شمعم پردهٔ فانوس پیراهن کجا گردد که گر تصویر دست من کشی در آستین سوزد
3 غبار جسم سوزانم اگر بر روی بحر آید هر آن موجی که آید از پی گردم جبین سوزد
4 چسان تا وادی ایمن توانم رفت با موسی که گر بر طور مانم پای کوه آتشین سوزد
5 مرا چون بخت با جانان کند نزدیک می میرم که خس را باد با آتش اگر سازد قرین سوزد
6 دل مشتاق تیغش بوسه ای ز آن لب نمی خواهد که حلق تشنه را البته جوش انگبین سوزد
7 سعیدا زیر خاک اندیشه دارد لالهٔ داغش مبادا سر کشد یکبارگی روی زمین سوزد