غم عشق تو مرا باز به از جهان ملک خاتون غزل 154

جهان ملک خاتون

آثار جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون

غم عشق تو مرا باز به جان آوردست

1 غم عشق تو مرا باز به جان آوردست خونم از دیده ی غمدیده روان آوردست

2 عمر بگذشت مرا در غم رویت به غلط نشنیدیم که نامم به زبان آوردست

3 آن تو داری و تو دانی دل خلقی بردن دل من میل لب لعل به آن آوردست

4 عشق بازی ز ازل بود مرا با رخ او نه دل خسته ی ما این به جهان آوردست

5 خبرت نیست نگارا که دل و جان جهان عشق بر قامت آن سرو روان آوردست

6 گرچه بر می ندهد سرو به بستان باری قامت سرو تو باری ز روان آوردست

7 چشم فتّان پر آشوب تو جانا باری فتنه ای بر سر هر پیر و جوان آوردست

عکس نوشته
کامنت
comment