خلوت تن از فروغ جوهر جان از جویای تبریزی غزل 331

جویای تبریزی

آثار جویای تبریزی

جویای تبریزی

خلوت تن از فروغ جوهر جان روشن است

1 خلوت تن از فروغ جوهر جان روشن است آری این مهمانسرا از فیض مهمان روشن است

2 از گداز تن دل ارباب عرفان روشن است گرنه باور داری از شمع شبستان روشن است

3 کی نهان مانند در آفاق صاحب گوهران استخوان پاک همچون صبح تابان روشن است

4 عشق در آغوش آفت پرورد عشاق را شمع ما آزادگان از باد دامان روشن است

5 زاهد از ظلمت سرای جهل بیرون نه قدم کز چراغ لاله کهسار و بیابان روشن است

6 آبیار نخل جرأت نیست جز جیحون عشق زآتش دلها چراغ چشم شیران روشن است

7 می فشارد پای همت در ره سوز و گداز شمع سان آن را که جویا دیدهٔ جان روشن است

عکس نوشته
کامنت
comment