خاک ازین عالی بنا بر کاخ از جامی دیوان اشعار 20

خاک ازین عالی بنا بر کاخ گردون سرکشید

1 خاک ازین عالی بنا بر کاخ گردون سرکشید تا بنای عالم است اینسان عمارت کس ندید

2 بینمش پاک از سرشت آب و گل گویا خدای همچو قصر خلدش از یک دانه گوهر آفرید

3 بین در و دیوارش از نقاش پر نقش لطیف کلک او آمد مگر گنج لطایف را کلید

4 شاهد معنی ز صورتهاش از بس جلوه کرد خاطر ناظر ز هر صورت به صد معنی رسید

5 بر سر شاخ درختانش نگر هر مرغ را آنچنان چابک که گویی دمبدم خواهد پرید

6 بر مشام جان زند بوی گلاب از فرش او بس که آب لطف از گلهای سقف او چکید

7 شه چو جان است و جهان چون تن مبارک منزلی کاندر اوجان جهان خواهد به دولت آرمید

8 زنده باد این تن به آن جان جاودان مرغ سحر دوش می خواند این دعا و صبح صادق می دمید

عکس نوشته
کامنت
comment