خاک راه آن سیه مستم به از جویای تبریزی غزل 910

جویای تبریزی

آثار جویای تبریزی

جویای تبریزی

خاک راه آن سیه مستم به هنگام خرام

1 خاک راه آن سیه مستم به هنگام خرام تا مگر سرو روانش را به خود مایل کنم

2 یاد آن زلف گرهگیرم چو در دل بگذرد ناخن اندیشه صرف عقدهٔ مشکل کنم

3 خویشتن‌پرور شدن خوش‌تر ز تن پروردن است تا به کی اوقات خود را صرف آب و گل کنم

4 جامهٔ هستی بر اندامم نمازی می‌شود داغ خواهش را گر از دامان دل زائل کنم

عکس نوشته
کامنت
comment