- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 هوشیار ای دل که او مست می ناب آمده است در کنارش گیر زودی وقت دریاب آمده است
2 هر جواهر کان نمی خواهی تو را آید به دست گوهر مقصود در این بحر نایاب آمده است
3 بر صفا روی او منکر چسان گردد کسی چشم، بیت الله، ابرو طاق محراب آمده است
4 با خیال زلف در زنجیر کردم پای دل از تماشای رخش هرگه که بی تاب آمده است
5 در فراقش خوابم آمد گریه می دیدم به خواب چون شدم بیدار دیدم بر سرم آب آمده است
6 نیمشب یاد رخش کردم منور شد جهان غیر می داند که در این خانه مهتاب آمده است
7 طفل اشکت گر سعیدا می رود عریان چه باک نیست عیب این بینوا از عالم آب آمده است