بوی شکنج زلف تو تا در از جهان ملک خاتون غزل 99

جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون

بوی شکنج زلف تو تا در دماغ ماست

1 بوی شکنج زلف تو تا در دماغ ماست روی چو آفتاب تو چشم و چراغ ماست

2 بی روی جان فزای تو جنّت چه می کنم گلخن به روی خوب تو بستان و باغ ماست

3 زلفش شبی گرفتم و زان لحظه تاکنون از بوی زلف دوست معنبر دماغ ماست

4 بی گفت و گوی عشق تو در بوستان دل دستان خوش سرای تو گویی که زاغ ماست

5 گفتم که بنده ی تو ز جانم مرا بدار گفتا که بر جبین تو دیدم که داغ ماست

6 در راه کعبه ی شب وصل تو خارها گویی ز روی شوق تو آن باغ و راغ ماست

عکس نوشته
کامنت
comment