بویی از خاک رهت، همره باد از سلمان ساوجی غزل 66

سلمان ساوجی

آثار سلمان ساوجی

سلمان ساوجی

بویی از خاک رهت، همره باد سحری است

1 بویی از خاک رهت، همره باد سحری است رنگی از حسن رخت، مایه گلبرگ طری، است

2 دم ز زلف تو زنم، زان دم من مشکین است سخن از لعل تو گویم، سخنم، زان شکری است

3 جز صبا محرم من نیست، ولی چندانم، بر صبا نیست، وثوقی که صبا در به دری، است

4 بر جگر می‌زندم، چشم تو، هر دم، نیشی خون چشمم که روان است، ازان رو جگری است

5 روی آتش و شش، از دیده ما پنهان است ما از آن روی برآنیم که آن ماه، پری است

6 این که با سوز فراقت، دل ما می‌سوزد تو برآنی که ز صبرست، نه از بی صبری است

عکس نوشته
کامنت
comment