- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 دگر بوی کبابم از دل آواره می آید مگر امشب ببزم آن شوخ آتشپاره می آید
2 چو گل کز باد نوروزی بریزد بر سر خاری مرا دل بر سر مژگان که نظاره می آید
3 نشد هموار بر دل در غمش نگریستن زانرو سرشک از دیدهٔ غمدیده ام همواره می آید
4 مگر ماه من امشب می شود در محفلم طالع که هر دم در پریدن دیده چون سیاه می آید
5 عبث پیش فلک می نالی از بیچارگی ایدل از این بی دست و پا درد تراکی چاره یم آید
6 ز برق نالهٔ جانسوز عاشق نرم گردیدن نیاید ازدل سنگش ز سنگ خاره می آید
7 بلند و پست دنیا چون کند با بدگهر جویا کی از سوهان علاج زشتی انگاره می آید