-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بوی سنبل ز دم باد صبا می آید خوشدلم هر چه از آن یار بما می آید
2 عشق می آمد و سرمست و خرامان میگفت: بر حذر باش! که آشوب و بلا می آید
3 عالم از نور تجلی الهی پر شد از دم ویس قرن بوی خدا می آید
4 جان فدای رخ آن یار گرانمایه، که او بر سر صفه مستان بصفا می آید
5 حکمتی هست در این حال بگویم: که مدام تیر دلدوز تو بر سینه ما می آید
6 هر جفایی که کنی بر دل بیچاره من از جفاهای توام بوی وفا می آید
7 دوش آشفته بکوی تو رسیدم گفتند: قاسم بیدل حیران ز کجا می آید؟