- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 زاهد باریکبین لبهای باریک تو دید خواند اللهم بارک آن دم و بر وی دمید
2 آنکه در خلوت ریاضتها کشیدی سالها شد ز بویت مست و در میخانهها ساغر کشید
3 صوفی ما میکند دیوانگیها در سماع آواگر یک عاقلی میکرد و زین می میچشید
4 پارسا گر بنگرد آن ابروی شوخ از کمین همچو چشمت بیش نتواند به محراب آرمید
5 تا توان انداخت خود را ناگهان در کوی دوست همچو اشک گرمرو بسیار میباید دوید
6 امشب آن مه گر چو شمع از خانقه سر برزند های و هوی صوفیان بر آسمان خواهد رسید
7 با دو صد لاف کرامت گر لبش بینی کمال باز بفروشی به جا می خرقهٔ صد بایزید