- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 دلبرا دوش در آن عیش منت یاد نبود که دل بنده ز بند غمت آزاد نبود
2 اگر از صحبت من یاد نیاوردی هیچ آخر ای سنگدل از عهد منت یاد نبود
3 شرم روی من و خشم آوری خلق مگیر شرمت از آن همه بد کردن و بیداد نبود
4 سنگ خارا ز دلت به که در آن شادیها رحمتت بر من دلخسته ناشاد نبود
5 بر ره گفت تو رفتیم و همه بود خلاف عهد تو نیک بدیدیم و به جز باد نبود
6 رفت بنیاد دل ما و از آن بود همه که بر امید من و قول تو بنیاد نبود
7 دل ز شاگردی مهر تو بلا دید بلا لاجرم دید و در کار خود استاد نبود
8 شهری از ناله و فریاد من آگاه شدند خود ترا هیچ خبر زان همه فریاد نبود
9 پیش شیرین لب تو گر پسر همگر مرد او دراین راه به از خسرو و فرهاد نبود