دوش در حلقه زلف تو دلم جا می‌کرد از جامی غزل 151

دوش در حلقه زلف تو دلم جا می‌کرد

1 دوش در حلقه زلف تو دلم جا می‌کرد هردم از هر شکن آن گرهی وامی‌کرد

2 هر گره را که از آن حلقه گشادی می‌داد پرتو دیگر از آن روی تماشا می‌کرد

3 چشمش از نور جمال تو جلایی می‌یافت جلوه‌ای خوب‌تر از پیش تمنا می‌کرد

4 در مظاهر که طلسمات حکیم ازلند طلب گنج گران‌مایه اسما می‌کرد

5 چون از آن گنج گهر بهره خود برمی‌داشت روی توحید در افراد مسمی می‌کرد

6 تیزبین گشته همه عین حقیقت می‌دید هرچه عمری به وی ایما به من و ما می‌کرد

7 هر حکایت که درین مسئله جامی می‌گفت نکته‌ای بود که روح‌القدس املا می‌کرد

عکس نوشته
کامنت
comment