- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 دوش تا صبح یار در بر بود غم هجران چو حلقه بر در بود
2 دست من بود و گردنش همه شب دی همه روز اگرچه بر سر بود
3 با بر همچو سیم سادهٔ او کارم از عشق چون زربر بود
4 گرچه شبهای وصل بود خوشم شب دوشین ز شکل دیگر بود
5 یا من از عشق زارتر بودم یا ز هر شب رخش نکوتر بود
6 کس نداند که آن چه طالع بود من ندانم که آن چه اختر بود
7 از فلک تا که صبح روی نمود انوری با فلک برابر بود